آرش خان یه روز زنگ زده به خاله مهندسه و گفته :.... زنگ بزن اورژانس بیاد من و ببره آمپولمو بزنه و بیارم!!!! + آرش وقتی مریضه و بیحاله دقیقا مثه گربه ملوس میشه .. ...
خاله مهندس بهم گفت : دیروز رفتم خونه آرش اینا همین که دیدمش طبق معمول بش گفتم.... ای پسر تاج سره.... زود عصبانی شد گفت : ساکت باش نمیخام تاج سرت باشم!!!!!!! ۱ ساعت بعد اومد خونمون بش گفتم چطوری پسر!!! دوباره داد زد و گفت: ساکت باش ... نمیخام چطوریتم باشم!!!!! ...
خاله مهندس میگه : دیروز آرش اومد و نشستم بالا سرم یکم فضولی کرد بش گفتم بابا من مریضم بالا سر مریض این کارا نکن....یه چند لحظه ساکت شد بعد گفت: سقای من ابالفضل....شفای من ابالفضل .... شفای من ابالفضل.... غش کردم از خنده ... خدا نکشش...! بعدشم بش گفتم نفسم بالا نمیاد فوری فیش سیدی روآورده گذاشته توگوشش و یعنی فشار من و صدای قلب من وگوش بده...بعد جای من اون نفس نفس میزد!!!! ...